خدا میداند ...
چه کسی به زندگی شما تعلق دارد و
و چه کسی ندارد
اعتماد کنید و بگذرید؛ هرکه قرار باشد بماند ،
تا آخر خواهد ماند...
خدا میداند ...
چه کسی به زندگی شما تعلق دارد و
و چه کسی ندارد
اعتماد کنید و بگذرید؛ هرکه قرار باشد بماند ،
تا آخر خواهد ماند...
حضرت صادق علیه السلام فرزندى داشت، روزى در مقابل ایشان راه می رفت که ناگهان غذا درگلویش گیر کرد و از دنیا رفت. امام گریه کرده، فرمود: خدایا، اگر این را گرفتى، بقیه را باقی گذاشتى و اگر گرفتارى می دهى نجات نیز می بخشى. بچه را پیش زنان بردند. همین که چشمشان به او افتاد، شروع به ناله و فغان کردند. امام آنها را قسم داد که فغان و ناله نکنند. وقتى او را براى دفن بردند، امام فرمود: منزه است خدایى که فرزندان ما را می کشد ولى محبت ما به او بیشتر مىشود، و پس از دفن فرمود: پسرم، خدا قبر تو را وسیع نماید و تو را به خدمت پیامبر برساند. و فرمود: ما خانوادهاى هستیم که هر چه دوست داریم را براى کسانی که دوستشان داریم، از خدا تقاضا می کنیم، او نیز به ما عطا می کند. اگر او وضعى را که ما دوست نداریم، برای محبوبان ما صلاح بداند، ما نیز راضى هستیم.
(بحار الانوار ج 47 ص 18)
ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ (٢) بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ (٣) کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حِینَ مَناصٍ ص، سوگند به قرآنى که داراى ذکر است (که این کتاب، معجزۀ الهى است) . ولى کافران گرفتار غرور و اختلافند! چه بسیار اقوامى را که پیش از آنها هلاک کردیم؛ و به هنگام نزول عذاب فریاد مىزدند ولى وقت نجات گذشته بود! حدیثى است که مرحوم «کلینى» از امام باقر علیه السلام چنین نقل مىکند:
داستانک
«ابوجهل» و جماعتى از «قریش» نزد «ابوطالب» ، عموى پیامبر صلى الله علیه و آله آمده گفتند: فرزند برادرت، ما را آزار داده، و خدایان ما را نیز ناراحت ساخته است! او را بخوان و به او دستور ده، دست از خدایان ما بردارد، تا ما هم ناسزا به خداى او نگوئیم! «ابوطالب» ، کسى را خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله فرستاد، هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله وارد خانه شد، و به اطراف اطاق نگاه کرد، دید کسى جز مشرکان در کنار «ابوطالب» نیست، گفت: السَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى: «سلام بر کسانى که پیرو هدایتند» ! پس از آن نشست، «ابوطالب» سخنان آنها را براى پیامبر صلى الله علیه و آله شرح داد. پیامبر صلى الله علیه و آله در جواب فرمود: أَ وَ هَلْ لَهُمْ فِی کَلِمَةٍ خَیْرٍ لَهُمْ مِنْ هَذَا یَسُودُونَ بِهَا الْعَرَبَ وَ یَطَئُونَ أَعْنَاقَهُمْ: «آیا آنها حاضرند جملهاى را با من موافقت کنند و در سایۀ آن، بر تمام عرب پیشى گیرند و حکومت کنند» ؟ ! «ابوجهل» ، (که از این سخن به وجد آمده بود و انتظار داشت، کلید حکومت بر
عرب را از دست پیامبر صلى الله علیه و آله بگیرد) گفت: بله! موافقیم، منظورت، کدام جمله است؟ پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: تَقُولُونَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ! : «بگوئید: معبودى جز اللّه نیست» ! (و این بتها را که مایۀ بدبختى و ننگ و عقبافتادگى شماست، دور بریزید) . هنگامى که حضّار این جمله را شنیدند، به شدت وحشت کردند، انگشتها را در گوش گذاردند، با سرعت خارج شده، مىگفتند: چنین چیزى را تاکنون نشنیدهایم، این یک دروغ است. اینجا بود که آیات آغاز سورۀ «ص» نازل شد
شان نزول آیات قرآن - صفحه 382 آیت الله مکارم شیرازی
خواهرم مراقب باش و عمل کن …
سر دفتر صفحات قلبت را
به ایمان وتسلیم وحیا زرین نما
تا گلبرگ وجودت در کاسبرگ زیبای حجاب به وقار وعفت شکفته شود،
آنگاه آن شود که خـــــــــدا خواهد
زنان محجبه در زمان کنونی تابلوی من خدا را دوست دارم، را در دست گرفته اند و هر قدمیکه در قاب چنین پوششی بر میدارند نوعی جهاد در راه خداست.
ما در امور دنیوی بین خوب و خوب تر، همواره خوب تر را انتخاب میکنیم ولی چه میشود که بعضی از افراد وقتی به خدا میرسند بین خوب و خوب تر، خوب را میپسندند.
شاید لباس را زود به زود بشود عوض کرد یا خانه را فروخت ولی «فرهنگ» و «اخلاق» هویت ماست.
نباید به این زودی و سادگی، شخصیت و هویت خود را بفروشیم و عوض کنیم.
برای مقاومت در برابر سیل تهاجم فرهنگی باید «سدّ ایمان» زد و از مرز عقیده و و اخلاص و فرهنگ حجاب و عفاف نگهبانی کرد.
خودباختگان در برابر فرهنگ بیگانه، به راحتی «خدا» را هم میبازند.
برگهی «هویت» خود را گم نکنیم!
یا أَیُّهَا الْاِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ .آیه (6) سوره انفطار
ای انسان چه چیزی تورا در برابر پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟
این عکس خیلی پر معناست!
اگر بهترین اندام، بهترین صدا و بهترین ظاهر و تیپ رو داشته باشیم
بازم فانیه و از بین میره…
مهم اعمال ما ،خوبی و بدی ها و طرز زندگیه ماست که میمونه….
پس به هیچیمون ننازیم…
یا ایهاالانسان ما غرک بربک الکریم الذی خلقک فسواک فعدلک فی ای صوره ما شاء رکبک.
انسان ! چه چیز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته است و در حق او گولت زده است ( که چنان بیباکانه نافرمانی میکنی و خود را به گناهان آلوده میسازی ؟ ! ) .پروردگاری که تو را آفریده است و سپس سر و سامانت داده است و بعد معتدل و متناسبت کرده است .
محبت اهل عرفان کرد ما را
بنازم عشق انسان کرد ما را
میان حق و باطل مانده بودیم
حسین آمد مسلمان کرد ما را
شعار آموخت ذکر آموخت دم داد
گدا بودیم سلطان کرد ما را
کمیل و ندبه و بوحمزه خواندیم
دعا سرباز قرآن کرد ما را
مسیرکربلارا تا نشان داد
مقیم شهرجانان کرد ما را
شنیدم کافری تواب میگفت
ابوالفضل اهل ایمان کرد ما را
بنازم شیر پاک مادران را
هوادار شهیدان کرد ما را
تشکر میکنیم از حضرت حق
که همشهری سلمان کرد ما را
بسوزد قلب وهابی گرایان
که جانان اهل ایران کرد ما را
علی داریم دیگرغم نداریم
ولایت پاکدامان کرد ما را
نخواهد رفت ایران زیر ذلت
شرف شمشیر بران کرد ما را
امان نامه زنامحرم نگیریم
خمینی شیر غران کرد ما را
همه در انتظار آفتابیم
فراق یار گریان کرد ما را
استاد کلامی زنجانی
وصیت امام حسن علیه السلام
این وصیتى است که از امالى شیخ طوسی (ره) نقل شده که به برادرش امام حسین علیه السلام فرمود:
" این است آنچه وصیت مىکند بدان حسن بن على به برادرش حسین بن على: وصیت مىکند که گواهى دهد معبودى جز خداى یکتا نیست که شریک ندارد ، پس پرستش مىکند او را بدان جهت که شایسته ی پرستش است ، شریکى در سلطنت ندارد و سرپرستى از خوارى براى او نیست و به راستى که او هر چیز را آفریده و اندازه ی آن را به خوبی مقدر ساخته و شایسته ترین معبود و سزاوارترین کسى است که او را ستایش کنند ، هر که از او فرمانبردارى کند راه رشد را یافته ، و هر کس که نافرمانیش را کند به گمراهى و سرگشتگى می افتد و هر کس به سوى او بازگردد هدایت گشته است.
من تو را سفارش مىکنم ( اى حسین ) به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت که از بدکارشان درگذرى و از نیکوکارشان بپذیرى ، و براى آنها جانشین و پدرى مهربان باشى ، و دیگر آن که مرا کنار رسول خدا دفن نمایی که من به او و خانه او شایسته تر از دیگران هستم...
و اگر از این کار مانع شدند و جلوگیرى کردند ، من تو را به حق قرابت و نزدیکى که خدا براى تو قرار داده و قرابتى که با رسول خدا دارى سوگند مىدهم که اجازه ندهى در این راه به خاطر من خون ریخته شود تا آنگاه که رسول خدا (ص)را دیدار کنیم و شکایت خود به نزد او بریم ، و آنچه از این مردم پس از وى بر سر ما رفته ، به او گزارش کنیم ... "
این را فرمود و از دنیا رفت . درود خدا بر او باد .
و در روایت مفید (ره) این گونه است که پس از جریان مسموم شدن خود فرمود:
(چون من از دنیا رفتم ، چشم مرا بپوشان ، مرا غسل ده و کفن نما ، سوى قبر جدم رسول خدا (ص) ببر تا دیدارى با او تازه کنم ، سپس به سوى قبر جده ام فاطمة بنت اسد رضى الله عنها ببر و در آنجا دفنم کن ، و بدان اى برادر که مردم گمان دارند شما مىخواهید مرا کنار رسول خدا (ص) به خاک بسپارید ، پس در این باره گرد آیند و از شما جلوگیرى کنند ، تو را به خدا سوگند دهم مبادا به خاطر من به اندازه ی ذره ای خون ریخته شود. ) (2)
پىنوشتها:
1) بحار الانوار، ج 44، صص 152-151.
2) ارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 14.
پنج نفر در تاریخ بسیار گریه کرده اند:
۱-حضرت ادم برای بهشت انقدرگریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد.
۲–حضرت یعقوب به اندازه ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد.
۳- حضرت یوسف در فراق پدر گریه کرد که زندانیان گفتند یاشب گریه کن یا روز.
۴-فاطمه زهرا در فراق پدر انقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتندما را به تنگ اوردی با گریه هایت…
یا شب گریه کن یا روز…
۵_ امام سجاد بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد.
هر گاه اب و خوراکی برایشمیاوردند گریه میکردند ومی گفتند هرگاه قتلگاهفرزندان فاطمه را به یادمیاورم گریه گلویم رامی فشارد.
اما یه نفر خیلی گریه کردهو هنوز هم گریه می کند…
اقا من اصل انتظار تورا برده ام از یاد با انتظارهای فراوانم از شما…
اللهم عجل لولیک الفرج.
منبع: گروه فرهنگی وب سایت بزرگ شبهاے تنهایے
پیرمردی توی حرم به جوانی گفت سواد ندارم
.
.
لطفا برایم زیارتنامه بخوان…
.
.
جوان شروع کرد به خواندن…
.
.
سلام داد به معصومین تا امام عسکری(ع)
.
.
سپس جوان پرسید:امام زمانت را میشناسی؟
.
.
پیرمرد پاسخ داد:چرا نشناسم؟
.
.
گفت:پس به او سلام کن
.
.
پیرمرد دستش را بر سینه گذاشت و گفت:
.
.
السلام علیک یا حجه بن الحسن العسکری
.
.
جوان لبخند زد:
.
.
و علیکم السلام و رحمه الله و برکاته
.
.
مبادا امام زمانمان کنارمان باشد و او را نشناسیم!!!
.
.
.
.
.
سلام آقا جان
.
.
قلب پاره پاره ام بهانه می گیرد جوابش با خودت…
.
.
من دیگر نمی توانم پاسخگوی بیچارگی اش باشم
.
.
حواله ام نکن به این در و آن در
.
.
جز تو دری نیست
.
.
جز تو گشایشی نیست
.
.
ای به فدای دل تنهای تو “چقدر کم هستم”
.
.
چقدر برای “فدای تو شدن” کم هستم
.
.
مرا ببخش که حتی لایق به فدای تو شدن هم نیستم …
.
.
این روزها پایانی برای قصه ها نیست،
.
.
نه بره ها گرگ میشوند نه گرگها سیر!
.
.
خسته ام از جنس قلابی آدمها…
.
.
حالم خوب است… اما خنده ها و چشمهایم درد دارند!
.
.
زودتر بیا…
.
.
.
.
.
.
اگر از مطلب راضی بودید آنرا برای دوستانتان به اشتراک بگذارید
کی میایی آقاااااا؟؟؟؟!!!
ک آمدنت برابر با تمام شدن همه ی مشکلات وغم هاست
کی میایی ک ظهورت گشایش کارهاست
بیا ک مردم زمانه من
کم کم فراموش می کنند خدایشان را
بیا ک اینجا دیگر خدا کم کم برای زنان و مردان سرزمینم بی معنا شده
اینجا
عشق ب گونه ای دیگر تفسیر می شود
بیا ک آمدنت یعنی آرامش بی قید وشرط من
در این نا آرامی دلم
.
محبوب من …
کم گذاشتم برایت
معصیتها کردم
تو را گریاندم با کارهایم
عفو بفرما
قلبم
به عشق شما
می تپد
واما مهدی جان:
میبینی مرا ک هنوز سردرگمم
در مسیرم
در هدفم
در انتخابم
درتصمیمم
من وامانده ام
ازاین تقدیر
از هیاهوی این دنیای وانفسا
چ شد ک این شدم
چ شد ک شک جای یقین را گرفت
چ شد ک هنوزم ک هنوز است
نمیدانم تکلیفم را
کمک کن این زنگار ک بر دل حقیر نشسته
زدوده شود
تا شاید آرام گردد
تا شاید بیابد مسیر گمشده ی خود را
| اللهم عجل لولیک الفرج |
گرد آوری اختصاصی : گروه فرهنگی وب سایت بزرگ شبهاے تنهایے
سپـــــــاس از حضور گرمتانـــــــــ
در اضطراب چه شبها که صبحشان گم شد
چه روزها که گرفتار روز هـفتم شد
چه قدر هفته پر از شنبه شد،به جمعه رسید
و جمعه روز تـفرّج برای مردم شد
اللهم عجل لولیک الفرج
یوسف ڪنعان مـــن
ڪنعان شعرم پیر شد...
باز آے از مصر
باور کن ڪه دیگر دیر شد...
درد هجــــــرت،
چشم یعقوب دلم را ڪور ڪرد
پس تو پیراهن بـــیاور،
ناله ام شب گیر شـــــد...
اے ڪه چــــون موسے
عصایت را به دل مےزنی
مُــــردم از غــــــم،
این عصا در قلب من چون تیر شد.
الهی بحق مهدی فاطمه عجل لولیک الفرج
خدایا .. من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم همانی
که وقتی دلش می گیرد و بغضش می ترکد، می آید سراغت من همانی ام
که همیشه دعاهای عحیب و غریب می کند و چشم هایش را می بندد و
می گوید من این حرف ها سرم نمی شود. باید دعایم را مستجاب کنی
همانی که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کند
همانی که نمازهایش یکی در میان قضا می شودهمانی که بعضی وقت ها
پشت سر مردم حرف می زند گاهی بد جنس می شود البته گاهی هم
خود خواه حالا یادت آمد من کی هستم خدایا هر چند دلم را شکستند . .
.اما . . می خواهم آنگونه زنده ام نگاه داری که نشکند دلی از زنده بودنم و
آنگونه مرا بمیرانی که کسی به وجد نیاید از نبودنم...
♥دوســــــتت دارمــــــ ♥ خــــــــــــــــــــــــــــــدا♥شکرت
به گوش دل ندا آمد، که یار دلربا آمد ....
به درد ما دوا آمد، رضا آمد، رضا(ع) آمد
خدا داد آنچه را وعده، بشد در ماه ذیقعده ...
که آمد بهترین بنده، رضا آمد ، رضا آمد
حریمت قبله ی جانم/ بود حب تو ایمانم
تو را هر لحظه می خوانم/ رضا جانم، رضا جانم
منم مست ولای تو/ گدایم من گدای تو
نهادم سر به پای تو/ رضا جانم، رضا جانم
بر روی رضـا شمـس امامت صلـوات
بر شافع ما روز قیامـت صـلوات
در شـام ولادتـش که شادنـد همـه
بفرست بر این روح کرامت صلوات صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد
ولادت با سعادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت ثامن الحجج علی بن
موسی الرضا را بر عموم مسلمین گرامی تبریک عرض میکنم . . .
"همه گویند،به امید ظهورش صلوات
کاش این جمعه بگویند،به تبریک ظهورش صلوات"
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
التماس دعا
یـا صـاحب الـزمان...
گـل نـرگس! چـه شـود بـوسه بـه پـایت بـزﻧـﻴﻢ
تـا بـه کـی، خـستـه دل از دور، صـدایـت بـزﻧﻴﻢ
گــــــــل نـرگس! نــکـنـد مـــهر زﻣــﺎ بـــــرداری،
داغ دیــــدار رخــت را بـــرﺩﻟـﻬـﺎیــمـان ﺑـگــذاری
«اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ»
------------------------------------------------------------------